Sidebar
جستجو در مجله کودک
پستهای پربازدید
خجالت در کودکان: طبیعی یا مشکلساز؟

خجالت در کودکان اغلب بخشی طبیعی از رشد آنهاست، اما اگر باعث اختلال در عملکرد روزانه شود باید جدی گرفته شود. با تمرین، تشویق و داستانهایی مثل «صدای نازک نینا» میتوان به کودک کمک کرد تا اعتماد اجتماعی بیشتری پیدا کند.
بسیاری از والدین زمانیکه کودکشان در جمع ساکت است، پشت آنها قایم میشود یا از پاسخ دادن به دیگران طفره میرود، نگران میشوند که مبادا فرزندشان دچار مشکل باشد. اما واقعیت این است که مقداری خجالتی بودن در کودکی طبیعی است. برخی از کودکان از همان ابتدا با خلقوخویی محتاطتر و کمحرفتر متولد میشوند، و این لزوماً نگرانکننده نیست.
فرق بین خجالتی بودن و اضطراب اجتماعی
مهم است که تفاوت بین خجالت طبیعی و اضطراب اجتماعی را بدانیم:
ویژگی | خجالتی بودن | اضطراب اجتماعی |
---|---|---|
شدت | معمولاً ملایم و قابل کنترل | شدید و مانع عملکرد طبیعی کودک |
موقعیتها | فقط در موقعیتهای جدید یا جمعهای شلوغ | در هر موقعیتی که توجه دیگران باشد |
واکنش | کودک گرم میشود با زمان | کودک حتی بعد از گذشت زمان هم مضطرب میماند |
تأثیر | به تدریج بهتر میشود | عملکرد تحصیلی، دوستیها یا اعتمادبهنفس را مختل میکند |
اگر خجالت کودک شما باعث شود که از مدرسه رفتن، دوست پیدا کردن یا فعالیتهای ساده خودداری کند، بهتر است با یک مشاور کودک صحبت شود.
چطور به کودک خجالتی کمک کنیم؟
۱. کودک را مجبور به حضور در جمع نکنید. به او زمان بدهید تا با محیط خو بگیرد.
۲. تمرینهای کوچک اجتماعی ایجاد کنید. مثل سلام کردن به مغازهدار یا معرفی خودش به مهمان.
۳. با قصهها درباره خجالت حرف بزنید. کودک با دیدن اینکه شخصیت داستان هم خجالتی است، احساس امنیت بیشتری میکند.
۴. نقاط قوتش را تشویق کنید. مثلاً اگر خوب نقاشی میکشد یا خوب گوش میدهد، به او بگویید که اینها ویژگیهای ارزشمندی هستند.
داستانی برای درک بهتر خجالت: صدف صوفی
یکی از بهترین راهها برای کمک به کودکان خجالتی، استفاده از قصههایی است که شخصیتهایی شبیه خودشان را به تصویر میکشند. داستان «صدف صوفی» دربارهی حلزونی است که عاشق یاد گرفتن است، اما در موقعیتهای اجتماعی مدرسه دچار خجالت میشود. او از صحبتکردن با دیگران، حتی پاسخ دادن به تعریف سادهای از نقاشیاش، خجالت میکشد. واکنش خجالتی صوفی به صورت نمادین با صدایی مثل "پوووپ" نشون داده میشه که هم کودک رو به خنده میاندازه و هم نشونهی یک حس واقعی درونی مثل اضطراب اجتماعیه.
نقطهی تحول داستان زمانی رخ میده که صوفی متوجه میشه تنها نیست و دوستش استنلی هم احساسات مشابهی داره. این پیوند احساسی باعث میشه که صوفی برای اولین بار از صدف خودش بیرون بیاد و از دوستی حمایت کنه. این داستان به کودکان یاد میده که:
-
خجالت یک احساس طبیعی هست.
-
هر کسی ممکنه در موقعیتی خجالتی بشه.
-
داشتن دوست و حمایت عاطفی، میتونه به غلبه بر این احساس کمک کنه.
نتیجهگیری: با کمک این داستان، بچهها متوجه میشن که احساس خجالت بخشی از رشد طبیعیه و به جای سرزنش خودشون، میتونن یاد بگیرن چطور باهاش کنار بیان و حتی به بقیه هم کمک کنن.