ابر مهربون به حمام میرود
ابر مهربون و پرندهی چکمهپوش میخواستن به تماشای دریا برن. یه کشتی بزرگ توی دریا بود که دود میکرد...
شروع قصّه
نویسنده: Nicoletta Costa
مترجم/ویراستار: زهره بهشتی
۵-۱۰
خواندن (دقیقه)